سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آقا!دوباره عرض کنم ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
آقا!دوباره عرض کنم ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
آقا!دوباره عرض کنم ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :84767
بازدید امروز : 24
 RSS 

   

این روزها

        گویی

               کسی

                     در باد

فـــــــــــــــــــــــــــــــــــریاد

                               میزند

المستغاث بک یا صاحب العصر و الزمان....

آقا اجازه!

ما دلمان تنگ است

برای شما نه!

ما را چه به این بلند پروازی ها

برای روح خودمان

که چندیست حتی بوی بهار را هم نشنیده است ...

 

اللهم عرفنی نفسک ....

آقا!

داریم ضللت عن دینی میشویم!

به دادمان نمی رسی؟!



نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 8:43 صبح روز شنبه 88 خرداد 30